سمیرا باباجانپور-خبرنگار: علیرضا صفر‌پور بهانه ساخت ماکت واقعه کربلا را ارادت می‌داند. ارادتی که بی‌بهانه در دل و جان شیعه وجود دارد.

همین ارادت باعث می‌شود 15 سال پیش وقتی از کنار یک هیئت محلی می‌گذرد و نگاهش می‌افتد به ماکت‌هایی از گل، سنگ و چوب برای روایتگری قیام اباعبدالله(ع) شرمنده می‌شود. صفر‌پور می‌گوید:

«نمایشگاه را که دیدم خجالت کشیدم. فکر کردم اگر یک غیر‌مسلمان این صحنه را ببیند از قیام‌سالار شهیدان چه ذهنیتی پیدا می‌کند؟ همان شب تصمیم گرفتم واقعه کربلا را از زمانی که امام حسین(ع) از مدینه به سمت کربلا می‌رود تا روز شهادتش به تصویر بکشم.»

  • مثل حسینیه

تعدادی عروسک می‌خرد، لباس‌ها را طراحی می‌کند و از یک خیاط درخواست می‌کند تا لباس‌های مورد نظرش را بدوزد. از طواف امام حسین(ع) در مکه شروع می‌کند. زمانی که امام(ع) آخرین طواف را بر گرد کعبه انجام می‌دهد. کاروان امام را با اهل‌بیت(ع) به تصویر می‌کشد. روزی را نشان می‌دهد که آب بر امام و همراهانش بستند.

از شب وداع روایت می‌کند و از روز عاشورا می‌گوید. به شیون و ضجه خیمه‌ها می‌رسد و سرهای روی نیزه را نشان می‌دهد و به سکوت خرابه‌های شام وغربت حضرت زینب(س) می‌رسد. نمایشگاه صفر‌پور قدم به قدم مخاطبانش را به دل واقعه کربلا می‌برد. آنقدر که گوشه‌ای می‌ایستند و اشک می‌ریزند.

  • یک دورهمی محلی

نخستین نمایشگاه علیرضا صفر‌پور در رستورانش برپا شد. نمایشگاهی که با استقبال زیادی روبه‌رو شد. خودش می‌گوید: «نخستین نمایشگاهم را در کرج برپا کردم. گوشه‌ای از رستورانم را به نمایشگاه اختصاص دادم. با اینکه شروع کاربود اما مورد استقبال قرار گرفت. از همان سال عهد کردم این نمایشگاه را هر سال در یکی از محله‌های تهران برپا کنم. از محله صادقیه گرفته تا کن و فرحزاد. امسال هم به دعوت اهالی محله بریانک به این محله آمدم.»

بریانک محله روزهای کودکی صفر‌پور است. اهالی وقتی خبر نمایشگاه او را می‌شنوند از او دعوت می‌کنند تا آن را در محله‌شان برپا کند. صفر‌پور می‌گوید: «محرم در کنار همه دلدادگی‌ها یک ویژگی متفاوت هم دارد، اینکه بهانه‌ای می‌شود تا قدیمی‌های محل دورهم جمع شوند. 20ساله بودم که از محله بریانک به محله صادقیه نقل مکان کردم.

در این مدت سعی کردم محرم‌ها درمحله قدیمی‌ام باشم ولی چند سالی به دلیل مشغله‌ای که برای راه‌اندازی نمایشگاه داشتم نتوانستم به بریانک بیایم. امسال تصمیم گرفتم با نمایشگاهم به محله قدیمی بیایم و درکنار دوستان روزهای کودکی‌ام تا اربعین عزاداری کنم.»

  • راوی کربلا شده‌ام

پیرمرد از صبح تا شب کنار غرفه‌ها می‌ایستد و برای مخاطبان علاقه‌مند، قیام اباعبدالله(ع) را با ماکت‌هایی که ساخته روایت می‌کند. او باور دارد مردم با دیدن تصاویر و ماکت، بهتر و راحت‌تر می‌توانند تاریخ را تجسم کنند. خودش می‌گوید: «برای هر واقعه مطالعه و سعی کرده‌ام از منابع معتبر تاریخ این واقعه را استخراج کنم. حتی با استادان دانشگاه هم گفت‌وگو کرده‌ام. مخاطب در کنار هر بخش یک روایت از واقعه را تجسم و بازخوانی می کند.»

  • ساخت ماکت‌ها ساده نیست

وسایلی که صفر‌پور برای ساخت ماکت‌هایش استفاده می‌کند به ظاهر ساده به نظر می‌رسد. اما او برای تهیه تک تک عروسک‌ها و تجهیز وسایل رزم وسواس خاصی دارد. او می‌گوید: «بیشتروسایل این ماکت‌ها در بازار نیست. برای خرید شترها کل تهران و قم را گشتم تا بالاخره آن را در مشهد پیدا کردم.

یکبار در مازندران در یک بازار محلی تعدادی عروسک دیدم که یک شتر هم در میانشان بود. پیگیر شدم گفتند فلان زن در فلان روستا آن را ساخته. آن پیرزن را پیدا کردم و برای نمایشگاه سفارش دادم. لباس مجسمه‌ها را یکی از اقوام می‌دوزد. بعد از محرم و پایان نمایشگاه همه وسایل را به انبار خانه می‌برم.»

  • دل‌هایی که روانه کربلا می‌شوند

اینجا همچون یک حسینیه دل‌ها را به کربلا می‌برد. رد نگاه مردم را که می‌گیرم بغض، اشک و آه همه صورتشان را پر کرده است. اینجا تصاویر حرف می‌زنند و چشم‌ها می‌شنوند. صفر‌پور باور دارد محرم تنها به سینه کوفتن و زنجیر زدن نیست. او می‌گوید: «یک نمایشگاه کوچک محلی هم می‌تواند در سایه سکوت و تصویر، دل‌ها را به کربلا ببرد.» او خاطره زنی را تعریف می‌کند که در این نمایشگاه حالش بد می‌شود. وقتی احوالش را می‌پرسند می‌گوید: «در این 70 سال زندگی‌ام آرزوی سفر به کربلا را داشتم. توان سفر نبود. اینجا حالم جوری شد که‌گویی در کربلا هستم.»

کد خبر 420547

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha